ksg88

ksg88

ksg88

ksg88

اندر باب لغو امتحان مدار و نقش به سزای بانوان در آن مهم

و اما راویان  اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و خوشه چینان خرمن سخن دانی و صرافان سر بازار معانی و چابک سواران میدان دانش توسن خوش خرام سخن را بدین گونه به جولان در آورده اند که در مورخ بیست و دوم اسفند ماه سنه یک هزار و سیصد و هشتاد و نه این حقیر و تنی چند از هم کیشان خویش به دانشگاه اندر شدیم به سبب صرف قوت لایموت و نیز کلاس ساختمان داده ها و همچنین حلّ المسائل مدار منطقی. پس از کلاس ساختمان داده ها یکی از خواهران کلاس نزد ما آمد و پیرامون لغو آزمون با ما مذاکره نمود. ما نیز با خود اندیشیدیم اکنون که ما چند صباحی است که به جهت این آزمون از زندگی ساقط شده ایم پس فرصت را غنیمت شماریم و این دو روز دیگر را دندان بر سر جگر گذارده و از شر این امتحان راحت شویم. پس با دیدگاه خواهران مخالفت نمودیم که ای کاش می ننمودیم.


خواهران گرام با عقیده این حقیر به شدت به مخالفت برخواسته و اگر در آن برهه، شعرالممالک در کنار این حقیر نبود بلاشک اکنون در جوار همکیشان، در ملکوت به سر می بردم. پس اینگونه بود که بنده به همراه برادر نام برده خویش تغییر مواضع داده و به جبهه ی مخالف پیوستیم. البته ناگفته نماند که این تغییر سریع مواضع بیشتر به خاطر این بود که بنابر گفته ی  خواهران قرار بود که خوابگاه های ایشان به سبب قرابت ایام به نوروز، تعطیل شود و در نتیجه ایشان مجبور به نقل مکان بودند که این امر به هیچ وجه من الوجوه بر مذاق ایشان خوش نیامده بود.


اما بعد:


پس از پیوستن به جبهه ی مخالف بر آن شدیم تا به هر طریقی که ممکن است، امتحان را لغو کنیم و به همین منظور به سوله ی اداری عزیمت کرده تا مگر بشود با استاد تماسی حاصل شود تا وی از خر شیطان پایین بیاید و آزمون را لغو کند، که نشد. هنگامی که از استاد نا امید شدیم بر آن شدیم که با تحریم آزمون و حضور نیافتن در جلسه ی آزمون، امتحان را لغو کنیم که این بار هم با مخالفت تنی چند از دانشجویان مهندسی طعم تلخ شکست را چشیدیم.


بگذریم، پس از صرف ظهرانه ای نه چندان مطبوع قصد کلاس حل المسائل کردیم. در کلاس نهایت تکاپو و تلاش خویش را به کار بستیم تا آزمون روز چهارشنبه که مصادف بود با آخرین چهارشنبه سال ( در اصطلاح چهارشنبه سوری ) را لغو کرده و با خاطره ای خوش به دیار خویش شتافته تاایام قریب به نوروز را در جوار خاندان خویش به نیکی بگذرانیم، اما بخت با ما یار نبوده و هر چه تضرع و زاری نمودیم در استاد کارگر نیفتاد. این بود که با نهایت یاس و ناامیدی و لبی آلوده به ناسزا به منزل شدیم.


و اما روز بعد:


قریب به نیمروز بود که ازخواب ناز برخواسته قصد عزیمت به دانشگاه جهت صرف ناهار نمودیم. هوا سرد بود و برف نیز باریدن گرفته بود. با هر مشقتی که بود خود را به ایستگاه سرویس ها رسانیده و منتظر سرویس شدیم. اما هر چه ایستادیم سرویسی دیده نشد. این بود که دگربار دهان به ناسزا گشوده و زمین و زمان را از آن بهره مند نمودیم. دوباره به سمت منزل شدیم ولی این بار شوریده تر از همیشه. در راه، این حقیر و رفیق شفیق خویش بر آن شدیم که قید آزمون و نمره اش را زده و هر طور که هست خود را به شهر و دیار خویش برسانیم. این بود که بار سفر بستیم. در همین گیر و دار بودیم که یک عدد پیام پس از چند روز آشفتگی مرحمی شد بر زخم های نخورده مان. متن پیام که از طرف یکی از هم رزم های مونث ما بود این گونه بود: با سلام، امتحان لغو شد

.

و این شد که دگربار به قدرت کلام دختران ایمان آورده و به این نتیجه رسیدیم که اگر این دختران با گرگ هم به سخن نشینند وی را همچون بزغاله ای رام می کنند.


این زنان را مبین که این چنین ظریف و آرامند              گر به حرف آیند، گرگ و ببر و شیرها  رامند



مناجات خوابگاهی

مناجات خوابگاهی
منت خوابگاه را ـ قل و شر ـ که نبودنش موجب نیاز است و وجودش مساله‌ساز. هر نفری که بدانجا رود در قید حیات است و چون به در آید نزدیک ممات. چون در هر اتاق ده نفر موجود است و بر هر پنجره‌ای تخته‌ای واجب.
بنده همان به که ز قحطی جا روی به رهن یک اتاق آورد
لیک بفهمد اگر این را رئیس بر سر او چوب و چماق آورد
فریاد پیچ بی‌ملاحظه‌اش همه را رسیده و بانگ تلفن لحظه به لحظه‌اش همه جا کشیده. شب‌ها بعد از ساعت هفت احدی را رخصت ورود ندهند و دانشجوی تأخیری را در اولین فرصت به حراست هدایت کنند.
ای عزیز که با کمی تأخیر قصد رفتن به خوابگه داری
از نگهبان چگونه بگریزی تو که تنها همین گنه داری
گربه‌های بسیار را گفته که بساط تعقیب دانشجو بگسترانند و جیرجیرک‌های بی‌شمار را فرموده که شب تا صبح آواز بخوانند. بساط ورزش صبحگاهی به جای کپسول‌های گاز فراهم آورده و برای مطالعه چهارصد دانشجو اتاقی چون لانه گنجشک مهیا ساخته. دانشجوی فعال را در اثر شلوغی به دیوانه‌ای بدحال تبدیل کرده و اتاق تلویزیون به جهت حضور پوست تخمه تعطیل.
ابر و با د و مه و خورشید و فلک در کارند همه لیسانسه‌ها پس ز چه رو بیکارند؟
در خبر است که از سرور خادمان و مهتر مستخدمان و گروهی سوخته دل از جمع خودمان که هر گروه یک نفر از دانشجویان بخت برگشته پریشان حال به جانب یخچال روی آورد که جرعه آبی بخورد، دریابد که رندان آخرین بقایای مرغ و ماهی سردخانه را ربوده و به جای آن روی برفک‌ها واژه ویژه "زرشک" را حک نموده‌اند. یک روز تأمل ترم‌های گذشته می‌کردم و حسرت درس‌های ناخوانده می‌خوردم و صحن سیمای خویش به آب مژگان می‌شستم و بهر غیبت از کلاس بهانه می‌جستم و اندوه دیرینه در عمق جان می‌نهفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم:
هر دم از عمر می‌رود نفسی از رفیقان ما نمانده کسی
ای که شش ترم رفت و در خوابی مگر این ترم هفت دریابی
یاد آن ثبت نام غوغایی خلق حیران برای امضایی
یک نفر در اتاق رایانه از شلوغی شدست دیوانه
دیگری بهر وام تحصیلی پر نموده سه فرم تحصیلی
وان دگر از برای شهریه جیب خود را نموده تخلیه
بگذر از خرید کفش و لباس تا که شاید کند دو واحد پاس
یک نفر در فغان ز نرخ کتاب دیگری از نخواندنش بی‌تاب
یک نفر در شلوغی سرویس از عرق گشته تا گریبان خیس
وان دگر شام سلف تا خورده شده زار و نزار و پژمرده
در شب امتحان که کتلت و ماست تا سحرگه میانشان دعواست
هر دو همچون دوای خواب آور برده هوش و حواس ما از سر
درس، سختست و مدرک امروز عالی را نموده خوش پاسوز
ای که دل بسته‌ای به این مدرک فکر فردا نکرده‌ای بی‌شک
رنج شغل و معاش در راه است عالمی زین قضیه آگاه است
بعد از تأمل این معنی، مصلحت آن دیدم که برای بقای ذات و ادامه حیات چاره‌ای بجویم و بهر مدرک خویش کوزه‌واره‌ای بیابم و جامه فارغ‌التحصیلان آشفته حال بپوشم تا به مدد آن در سایه مدرک خویش آبی زلال بنوشم.

برگرفته از وبلاگ http://tanz204.persianblog.ir

چگونه یک دانشجوی نمونه شوید؟؟

- مشروط شوید. مشروطی را برای دانشجو ساخته اند نه رئیس دانشگاه و اساتید. هیچکدام همه واحد های خود را پاس نکنید. از حد مجاز مشروطی و ترم های مجاز حضور در دانشگاه نهایت استفاده را ببرید. مطمئن باشید بیرون از دانشگاه هیچ خبری جز رفتن به سربازی و بعد از آن بیکاری وجود ندارد. حداقل وقتی که در دانشگاه حضور دارید به عنوان یک دانشجو شناخته می شوید نه یک بیکار.

- تا دوران تحصیلتان تمام نشده در دانشگاه عاشق شوید و ازدواج کنید. چون اگر دانشگاهتان تمام شود هیچکس حاضر نیست با یک آدم آس و پاس بیکار ازدواج کند.

- جزوه های خود را مرتب و منظم بنویسید. شاید فرجی شد و کسی برای گرفتن جزوه به شما مراجعه کرد و بختتان باز شد وگرنه بعد از تمام شدن دانشگاه بخت ازدواج را از دست خواهید داد.

- یکی از راه های گرفتن نمره درس خواندن است. برای گرفتن نمره راه های دیگری هم وجود دارد. یکی از ساده ترین این راه ها پاچه خواری است. اکثر دانشجویان و به خصوص شاگرد اول ها نمره خود را از این طریق به دست می آورند. راه دیگر گرفتن نمره، جنس مخالف بودن است که در این روش نیازی نیست شما کار خاصی انجام دهید. نمره خود به خود برای شما منظور می شود.تهدید استاد به پنچر کردن ماشینش، مظلوم نمایی و بهانه مریضی و فوت اقوام درجه یک و دو و پیدا کردن آشنا و استفاده از بند پ روش های دیگر گرفتن نمره است که در مواقع لزوم توصیه می شود.

- در فعالیت های فوق برنامه شرکت کنید. شما با درس خواندن فوقش یک لیسانسه بیکار می شوید. اما با شرکت در برنامه های فوق برنامه استعداد های هنری و غیر هنری خود را کشف و استعداد های هنری خود را خنثی و استعداد های غیر هنری خود را ضبط و بعد از فارغ التحصیل شدن به کار می بندید.


- با گرفتن پایین ترین مدرک، دانشگاه را رها کنید. هرگز از یک سوراخ دوبار گزیده نشوید. ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری یک اشتباه بزرگ است هر وقت تحصیل را رها کنید و به کار اصلی خانوادگیتان برگردید، سود کرده اید. با ادامه تحصیل شما یک فوق لیسانس و یا دکتر بیکار خواهید شد که دیگر نمی توانید سرتان را پیش در و همسایه بلند کنید. پس تا دیر نشده به فکر یک کار نان و آب دار باشید.


بر گرفته از وبلاگ زیبای http://daneshjoo89.blogfa.com