ksg88

ksg88

ksg88

ksg88

اندر باب کارگاه آموزشی نشریات دانشجویی

با سلام خدمت دوستان و آشنایان قدیم و جدید.

در اینجا می خوام ماجرای دعوت هیات تحریریه نشریه رو به یک کارگاه آموزشی براتون شرح و بسط بدم.

اما راویان  اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و خوشه چینان خرمن سخن دانی و صرافان سر بازار معانی و چابک سواران میدان دانش توسن خوش خرام سخن را بدین گونه به جولان در آورده اند که در مورخ دهم آبان ماه سنه یک هزار و سیصد و نود هجری خورشیدی بر خلاف عادات مرسوم و همیشگی خویش، خواب صبحگاهان را بر خود حرام دانسته و با هزاران مشقت و سختی، خود را به کلاس رسانیدیم. در کلاس، این بار طبق عادات مرسوم و همیشگی، از هر دری سخن به میان می رفت جز بحث درس و کتاب. پس از پایان کلاس مجید آقا مشهدی، (یکی از هم رستگان خویش در کلاس) بنده را به حضور خواند و پیام کوتاهی را که برایش از سوی امور فرهنگی ارسال شده بود، بازگو نمود. متن پیام حاوی این مطلب بود که در ساعت چهارده همان روز در محل دانشگاه پیام نور، جلسه ای چند ساعته همراه با پذیرایی و شام تحت عنوان " کارگاه آموزشی نشریات دانشجویی " برگذار خواهد شد و حضور همه ی مدیران مسئول و سردبیران الزامی است. از آنجا که بنده در امور نشریه هیچ گونه دخالت و مسئولیتی بر عهده نداشتم، خود را از رفتن به جلسه مبرّی دانسته و با پوزخندی مجید را مورد تمسخر قرار داده و به وی که مدیر مسئول نشریه می باشد گفتم که هم اکنون بنده به منزل شتافته و با خیالی آسوده به خواب ناز خواهم رفت در حالی که تو باید در آن جلسه کذایی حضور داشته باشی. اما او که گویا از نقشه شوم این حقیر آگاه شده بود، با هزاران عذر و بهانه خود را از رفتن به جلسه، منع کرد. خلاصه از وی اصرار و از بنده انکار.

و اما بعد

بالاخره پس از کش و قوس فراوان قرار بر این شد که من و حمید، به عنوان مدیر مسئول و سردبیر نشریه در محل گردهمایی حضور یابیم. پس از رسیدن به محل، ابتدا به انتظامات مراجعه نموده تا از سالن برگذاری کارگاه، مطلع شویم، اما به دلیل هماهنگی زیاد بین انتظامات و دانشگاه، مسئول انتظامات به طور کل، از جلسه بی خبر بوده و در همین راستا، حتی چند تن از مدعوین را از دم در به بیرون هدایت نموده بود. علی ایحال به هر نحو ممکن، اتاق برگذاری نشست را پیدا نموده و وارد آن شدیم. پس از طی شدن حدود نیمی از ساعت، بالاخره چشمانمان به جمال یکی دیگر از مدعوین روشن شد. ایشان که ازوجناتشان معلوم بود از جرگه برادران محترم بسیج می باشند، گفتگو را شروع نموده و بعدا معلوم شد که ایشان بنده را در یک سفر زیارتی به تهران ملاقات کرده اند که روحم نیز از این سفر بی خبر بود. پس از طی شدن حدود سه ربع از ساعت، بالاخره جلسه با حدود ده الی دوازده نفر از همکیشان شروع شد. پس از حدود دو ساعت سخنرانی مداوم که گویا استاد تازه گرم شده و موتورشان روشن شده بود و بنده از شدت فشار به خود می پیچیدم، بخش اول کلاس به اتمام رسید و بنده مانند گلوله ای که از توپ رها شده بود، به سمت دستشویی ها پرواز نمودم. البته ناگفته نماند که حمید هم چندان حال خوشی نداشت.

و اما بعد

در بخش دوم کلاس برگه هایی برای نام نویسی افراد حاضر در نشست توزیع شد که بنده به دلیل اینکه به جای مجید در جلسه حاضر بودم، به ناچار نام او را در برگه درج نموده و با مشقت فراوان شماره تلفن وی را از روی گوشی همراه حمید کپی کرده و امضایی به جای او نمودیم. پس از اتمام بخش دوم و شروع بخش سوم، دوباره همان آش و همان کاسه را در پیش چشم ما قرار داده و دوباره از همگان امضا خواستند. نوبت به این حقیر که رسید، هر چه به مغز خویش فشار آوردم، نتوانستم امضایی که در برگه اول زده بودم را به یاد بیاورم و به ناچار امضایی متفاوت در برگه درج نمودم که فکر نمی کنم هیچ وجه تشابهی بین آن دو بتوان یافت. خلاصه اینکه پس از پایان کلاس شامی بی نمک، تحت عنوان جوجه کباب صرف شد که مخلفات آن، که از جمله ی آن ها می توان فقط به ماست اشاره نمود(چرا که چیز دیگری نبود)، پس از طی نیم ساعت از صرف شدن غذا، رسید.

با این همه، نشست خوبی برگذار شد چون بنده چیزی از آن نفهمیدم و تجربه ثابت کرده که در مباحثی که در آن، بنده چیزی نمی فهمم مطالب خوبی برای دوستان گفته می شود.

اخبار جدید

سلام ما دوباره اومدیم با یک سری اخبار جدید و هیجان انگیز از پسرااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!

 

اولین خبر این که خونه ی ما (من و محمد و مهدی تاجی و دو تای دیگه) به دلیل دارا بودن از یک سیستم صوتی و تصویری به روز و به قول با کلاسا update، به صدر خونه های دانشجویی پیوست. این ابزار جدید عبارتند از یک سیستم صوتی قوی با چهار باند دالبی ساراند، یک دستگاه تلویزیون فوق باریک، با مارک دوو، همراه با یک عدد آنتن دیجیتال 55 هزار تومانی فلش خور که 14 شبکه ی جمهوری اسلامی رو مثل آینه نشون میده. در ضمن به محض صدور مجوز، اقدام به فروش بلیت جهت بازی های دربی و حساس از جمله فینال چمپیونز لیگ و همچنین بازی های جام ملت های اروپا خواهد شد. در ضمن به علت کمبود فضا، از علاقه مندان کمال امتنا را داریم که از همین الان بلیت خود را رزرو کنند.

 

امین آقا سرو، در فصل نقل و انتقالات از خوابگاه جدا شده و به خونه ی محسن اینا پیوست. گفتنیست علی آقا هم هر از گاهی به ایشان سری میزند.

 

ایمان و مجید هم طبق معمول حالشون خوبه و خبر و حاشیه ی خاصی ازشون ساتع نمی شه.

احسان هم که کم کم داره پاش خوب میشه.

تیم هم که داره از الان خودشو برای مسابقات آماده می کنه و هفته ای دو بار سالن اجاره کرده و با جدیت تمام تمرین می کند.

در ضمن هرکی فصل سه اسپارتاکوس رو داره جون عزیزش یه جوری به ما برسوندش، بابا مردیم از خماری!!!