ksg88

ksg88

ksg88

ksg88

قدر دانی از اساتید به روش ksg

این ترم هم تموم شد، با خودم گفتم حیفه از اساتید عزیز که این همه زحمت کشیدن و قراره زحمت بکشن یه تقدیر و تشکر جانانه نکنم.


اول میرم سراغ کسی که همتون می شناسید، استاد آمار و احتمال .


به نظر من ایشون عجیب ترین استادیه که تا حالا داشتیم، میگید نه؟ بقیشو بخونید.

اول از همه اسمش، بعدش فامیلش. انصافا شاید اسمش هر پنج شش سال یه بار به گوش آدم  بخوره، ولی فامیلش عمرا. من به شخصه، تا حالا نشنیده بودم. هر کس که معنی فامیلشو می دونه، لطفا تو نظرات عنوان کنه که یه برّی ملت تلاشگر و جستجوگر معنی فامیلش رو دوباره به همون شغل شریف سابق، یعنی الافی و بیکاری برگردونه. از اسم و فامیل که بگذریم، میرسیم به این که: دقت کردین باعث عاقبت به خیری چندتا جوون شد، ولی خودش هنوز که هنوزه در انتظار عاقبت به خیری به سر می بره؟! یکی نیست بهش بگه چرا خواستگاراتو رد می کنی؟ دختر حسابی الان تو باید بچه هات هم سن و سال من بودن. خدا رو شکر که ترم دیگه آمار ارائه نمی شه، وگر نه معلوم نبود دست چند تا جوون دیگه رو قرار بود بذاره تو حنا!! « به قول ما آماریا » آمار ازدواج یهو تو دانشگاه می زد به آسمون، هر چی هم پنجره و شیشه رو باز کنیم هیچ فایده ای نداره، از بس شیرینی می خوردیم خفه می شدیم.

 

نفر بعد استاد مدار منطقیه که خیلیاتون باهاش درس نداشتید.


از پشت همین تریبون بهتون هشدار می دم که با این بشر درس برندارید. چرا؟ بخونید.

این آقا از اون جایی که تو دانشگاه شریف درس می خونه و این نکته رو هم هر جلسه به دانشجو ها یادآوری می کنه، فکر می کنه خیلی می فهمه و باید همه دانشجو ها هم مثل اون باشن. کتاب متاب تعطیل. خدا وکیلی، کلاس ما سی چهل نفر دانشجو داشت، از هر کدوم بپرسی امتحان تا کجای کتابه، نمی دونه!!! من خودم دارم همین جوری شانسی می خونم. هر جا رو که به چشمم آشناست یه دور می کنم. بدبختی این جاست که این استاد گرام، به هر جای کتاب به این بزرگی یه دستی انداخته و چشم ما رو باهاش آشنا کرده. یه جلسه می بینی صفحه هفتاد رو درس می ده، جلسه دیگه پونصد و هفتاد. از جزوشم که حرفی نزن، هر جلسه میده جزوشو یکی بنویسه، بعد هم برای همه ایمیل کنه. به خاطر همین ، هر جلسه جزوش، فایلش جداست و هر کس هم هرجور دلش بخواد جزوه رو می نویسه. حالا بماند این که به بعضی ها حتی همین جزوه ی الکی هم نمی رسه. در ضمن یه رفیق شفیقی هم داره که هر چند وقت یه بار میاد دانشگاه و برای خودش رو تخته چیز می نویسه. ( البته یه چیزی می گم به کسی نگیدا!! تو هم کلاسیا کسانی هستند که در کمال ناباوری از این استاد خوششون اومده. حالا نمی دونم از چیه این آدم خوششون اومده؟! بر و روی درست و حسابی هم که نداره.)

 

یادم اومد از استاد ساختمان داده.


یه خانم فوق العاده نحیف و لطیف، که از قرار معلوم به بوی ماژیک حساسیت داره. به خاطر همین هم موقع درس دادن بینیش می گیره و شروع به سرفه کردن می کنه. خدا رحم کرده که درس ساختمان، درس ساده ایه وگرنه حسابمون با کرام الکاتبین بود. استاد بدی نبود. من که تا حالا ازش بدی ندیدم. امیدوارم بعد از این هم نبینم. ( منظورم وقت نمره هاست.)

 

استاد طراحی و تحلیل

حقیقت، من تا حالا با این استاد درس نداشتم ولی یه روز از سر بیکاری و الافی رفتم سر کلاسش نشستم و به این نکته پی بردم، که منی که برای اولین بار میام تو این کلاس و اون کسی که تا حالا ده جلسه سر کلاس بوده، هیچ فرقی با هم نداریم و هر دومون به یه اندازه از طراحی و تحلیل الگوریتم ها سر در میاریم. انصافا باور کنید، خودش هم نمی دونست داره چی رو توضیح می ده، چه برسه به دانشجو ها. یه سره سر کلاس می خندید. تا یکی از بچه ها ، مخصوصا از پسرا صداش در میومد، نیشش تا ته باز بود. به هر حال آدم جالبی بود. یادمه سر امتحان میان ترم با بچه ها شرط بست که اگه ذوب آهن، ( تیم فوتبال اصفهانی) بازیشو که با یه تیم عربی داشت، ببره، امتحان رو آسون بگیره. آخه امتحان طراحی، چه ربطی به فوتبال داره؟!!

 

در پایان باید بگم که امیدوارم کسی از من برای رک گوییم ناراحت نشه. این نوشته ها طنزه. طنز هم یعنی انتقاد. به هر حال از همتون، چه اونایی که تشویق میکنن و چه اونایی که نه، تشکر می کنم. بازم بهتون می گم : بیاین تو این وبلاگ سهیم بشین. در آینده می خوام این وبلاگو، وبسایت کنم. یه چند تا صفحه ی جدید هم می خوام به وبلاگ اضافه کنم. نمونش همین صفحه ( برگه) « کمی دور از طنز » که همین بغله و میتونید توش یه شعر از فریدون مشیری ببینید.


با تشکر و عنایت خاص نسبت به آقای redfire یا همون شیر خفته در بیشه زار پگاه به خاطر نظرات زیباشون.

جزوه

جزوه 


تو این پست می خوام درباره چیزی صحبت کنم که ما پسرا باهاش خیلی مشکل داریم. جزوه، بزرگترین کابوس، توی فورجه ها.


اصولا ما پسرا توی جزوه نوشتن مشکل داریم، حاضریم آخر ترم منت صد کس و ناکس رو بکشیم ولی خودمون دو خط جزوه ننویسیم. به خدا همین خودم اول هر ترم صد تا قسم و آیه می خورم که این ترم از اول، همه ی جزوه هام کامل باشه ولی یه ماه از ترم نگذشته، می بینم کلی جزوه ی نانوشته رو دستم می مونه که کلا منو بی خیال نوشتن جزوه می کنه. همین الان حاضرم باهاتون شرط ببندم که جزوه ی 70 درصد از پسرای کلاس، کپیه. 


حالا می خوام چندتا از ویژگی ها و تفاوت های جزوه ی آقایون رو با خانوما براتون بگم!!!


جزوه ی آقایون:

معمولا این دست نوشته ها فقط اسم جزوه رو یدک می کشن. یک خط خرچنگ غورباقه که اگه جلوی آفتاب بذاریش، پا میشه راه میره.! توی این جزوه ها فقط از یک رنگ استفاده می شه و به خاطر همین، فقط نویسنده ی جزوه می تونه سوال رو از جواب تشخیص بده. بعضی ها که دیگه واقعا شورش رو دراوردن، انصافا به جزوه که نگاه می کنی، یاد دعا نویسا میفتی. البته ناگفته نماند، همیشه یه چندتا استثناء پیدا می شه. نمونش همین آقای____که توی جزوش از بیش از دو رنگ استفاده می کنه و حتی ساعت ورود و خروج استاد رو هم یادداشت می کنه. بگذریم، جزوه ی آقایون معمولا کامل نیست و اگه بهش نگاه کنین،هر دو سه جلسه یک جلسه، جاش خالیه. انصافا اگه یه روز جزوه ی یه مرد رو دیدی که کامل و تمیز و خوش خط نوشته شده بود، یا اون مرد نیست یا خدا خواسته قدرتش رو به ما نشون بده.


و اما جزوه ی خانوما:

خانوما وقتی میان سر کلاس معمولا همراه با کیف لوازم آرایش یه جا مدادی هم همراهشونه که توی اون انواع خودکارها و مدادهای رنگی رو که تو دبستان هم ازشون استفاده نمی شه می تونی ببینی. خودکار صورتی، بنفش، سبز، قرمز، خودکار آبی بیک، خودکار آبی زبرا، خودکار آبی استدلر و غیره و غیره. انواع مداد اتود، اعم از پنج دهم و هفت دهم، مداد گلی، مداد چشم و ... . دیگه پاکن و تراش و پرگار و گونیا و بقیه بماند. توی جزوه هاشون از همه لوازم التحریر نام برده استفاده می کنن. بعضی وقتا جزوه هاشون اونقدر رنگارنگه که تلویزیون ال ای دی هم جلوشون کم میاره. همیشه سعی میکنن جزوه هاشون کامل باشه و اگه حتی ده دقیقه دیر به کلاس رسیده باشن، تا اون ده دقیقه رو جزوش رو ننویسن، روزشون شب نمی شه. توی جزوه هاشون خط خوردگی خیلی کمه، اگر هم کلمه ای رو اشتباه نوشته باشن، اونو خط نمیزنن، تبدیل به درستش می کنن حالا به هر قیمتی که شده. 


ولی وای به اون روزی که یه پسری ازشون جزوه بخواد، بیچاره رو جون به سرش می کنن. اول که به دروغ می گن کامل نیست، بعد که یه کم چونه می زنی میگن به خاطر شما کاملش می کنم و چندتا منت سرت می ذارن. انگار اگه ازشون جزوه نمی خواستی دیگه لازم نبود کاملش کنن. وقتی جزوه رو با هزار اکراه میدن فقط بهت چند ساعت فرصت میدن تا یه جزوه ی چند صد صفحه ای رو کپی بگیری. وقتی هم که اعتراض کنی... از من می شنوی اعتراض نکن، هیچی نگو، خدا بزرگه، درست میشه. 

انصافا اگه شما جزوتون رو به چهارتا بنده ی خدا بدید، خدا رو خوشحال می کنید، درسته بعضی از خانوما با خودشون میگن که چرا ما توی کلاس بشینیم جزوه بنویسیم، بعدش جزوه رو که با هزار خون دل خوردن و یخ حوض شکستن کامل شده ، بدیم دست آقایون؟!! ولی یه چیزی میگم بین خودمون بمونه: باید یه فرقی بین آقایون و خانوما باشه دیگه، اگه آقایون هم بیان مثل خانوما تو کلاس بشینن جزوه بنویسن، دیگه آخر ترم کسی از خانوما خبری نمی گیره و بعدا پشیمونی فایده نداره.

در پایان مایلم از چند جزوه نویس برتر قدر دانی کنم:


عنوان کامل ترین جزوه، تقدیم می شود به آقای حسین ع که واقعا کامله، باور ندارید برید ببینید.


عنوان خوش رنگ ترین جزوه، تقدیم می شود به خانم طیبه ع، که واقعا جزوشون از همه رنگه.


عنوان خوش خط ترین رو هم باید تقدیم کرد به خانم عاطفه ر، که تو جزوه هایی که من دیدم خوش خط بود.


عنوان مردترین جزوه تعلق داره به آقای محمد سیبیل، که واقعا مرده. فقط خودش می تونه بخونه.


تمیز ترین جزوه تعلق داره به آقای صادق خ ، من تا حالا دستش جزوه ندیدم، مطمئنا جزوش پاک و تمیزه عین دلش.

چندتا سوال نظرسنجی هم گذاشتم، که امیدوارم بهشون جواب بدین:

1 . تا حالا شده از یه درس هیچ جزوه ای نداشته باشی؟ اون چی بوده؟
2 . اگه رفتی پیش کسی که جزوه ی اون درسو حتما داره، و یه بهونه ای اورد که تو رو از سر واکنه، چه حالی بهت دست می ده؟
3 . اگه یکی از دوستات شب قبل از امتحان ازت جزوه خواست، چی جوابش رو میدی؟
4. اگه شب امتحان، یهو متوجه بشی که فردا امتحان داری، جزوت هم کامل نیست، هرجا هم میری جزوه بهت نمی دن حتی بهترین دوستت، چه حسی بهت دست می ده؟
5 . اگه برای یه امتحان نشستی فقط جزوه رو خوندی، بعد توی امتحان حتی یه سوال هم از جزوه نیومد، با جزوه چی کار میکنی؟


حتما جواب بدین 



جادویی به نام بستنی فالوده ای

جادویی به نام بستنی فالوده ای

همان طور که در اقسا نقاط دانشگاه قدم می نهیم، به زمزمه ها و گفگتگو های دانشجویان گوش فرا می دهیم، همه از یک چیز سخن به میان می آورند.

بله، داستان، داستان بیماری یا بهتر بگوییم، اعتیاد جدیدی به نام « تب بستنی فالوده ای» است.

از همین جا به هر کس که تا به حال از این نوع  بستنی استفاده نکرده هشدار می دهیم که ماده  فوق الذکر بسیار اعتیاد آور است و به محض اولین استفاده تاثیرات روحی خودش را در انسان به جای می گذارد.

هوای گرم یکی از دلایلی است که انسان را ناخوداگاه به سمت این بستنی سوق می دهد. البته خالی از لطف نیست که از مزایای این بستنی هم نام ببریم.

1-      خنکی بیشتر نسبت به حریفان یکی از دلایل ارجحیت این نوع از بستنی در میان هواداران است.

2-      ارزانی  یکی از فاکتورهای دیگر موفقیت، مخصوصا در میان دانشجویان و صد البته، دانشجویان همشهری است.

3-      این بستنی به علت دارا بودن آبلیموی فراوان، در جهت رفع عطش بسیار قوی ظاهر می شود.

البته لازم به ذکر است که بستنی فالوده ای دارای انواع متعددی است که برند ...دار میهن به دلیل این که آغازگر این انقلاب بوده دارای محبوبیت بیشتری است.

یک روز با دانشجو

یک روز با دانشجو

دانشجوی فوق العاده خوب و مثبت:

وی همیشه سحر خیز است و معمولا ساعت 7 بیدار است  چه کلاس داشته باشد و چه نداشته باشد. اول از همه یک صبحانه کامل در دستور کار وی است. بعد از آن، با این که برنامه اش را از حفظ است به سراغ آن می رود تا مبادا چیزی را فراموش کرده باشد. در ضمن به دفترچه یادداشت خودش هم نگاهی می اندازد. همیشه پنج دقیقه زودتر به ایستگاه سرویس ها می رود. در جلوی سرویس مستقر شده و با کسی صحبت نمی کند. معمولا اولین کسی است که وارد کلاس می شود و تا قبل از رسیدن استاد هم مروری بر مطالب گذشته می کند. در طول کلاس نه با کسی حرف می زند و نه بیرون می رود حتی اگر...  . بعد از کلاس چند دقیقه ای با استاد خلوت می کند تا از او چند سوال درسی کند. سپس مستقیم به خانه می رود تا مطالبی را که امروز استاد درس داده را مرور کند. سری به کتابخانه می زند و چند ساعتی مطالعه می کند. کمی با لپ تاپش کار می کند و سر ساعت 10 مثل ماشین کوکی به رختخواب می رود. در کل او فقط درس می خواند و درس می خواند و درس می خواند و ...

دانشجوی معمولی:

او معمولا برای کلاس هایش بیدار می شود و اگر هم کلاس نداشته باشد نهایتا تا 9 بیدار میشود. اگر وقت داشته باشد، صبحانه ای می خورد. در وسط سرویس می نشیند و معمولا هندزفری به گوش کرده و از آن لذت می برد. معمولا با خود جزوه حمل می کند. در کلاس جزوه می نویسد و سعی می کند جزوه اش کامل باشد. گاه و بی گاه از استاد سوال هایی می پرسد. بعد از کلاس اگر امتحانی در پیش داشته باشد به کتابخانه می رود و اگر هم نه که به خانه می رود. به تیپ خود اهمیت زیادی میدهد و سعی می کند که جلوی جنس مخالف با شخصیت جلوه کند. هر وقت بی کار بشود درس می خواند. معمولا ساعت 12 می خوابد.

دانشجوی منفی:

او معمولا  کلاس های صبحش را از دست می دهد. ساعت 12 به زور از خواب بر میخیزد. صبحانه ی وی معمولا چای با سیگار است. از سرویس جا می ماند. اگر هم به سرویس برسد در آخر سرویس می نشیند. همیشه از بقیه برنامه ی کلاس هایش را می پرسد. سر کلاس چرت می زند و حواسش به هر چیزی هست جز درس. هیچوقت جزوه نمی نویسد، چون او اصلا جزوه ندارد. در خانه به انواع تفریحات از قبیل پاستور، تماشای فوتبال، سیگار و قلیان کشیدن و غیره مشغول می شود. تا شب امتحان درس نمی خواند. از لپ تاپش فقط برای تماشای فیلم و گوش دادن آهنگ استفاده می کند. وی معمولا تا ساعت 3 یا 4 صبح بیدار است و یک بند چرت و پرت می گوید و به گفته های خودش می خندد.

حالا با توجه به تعاریف بالا به نظر خودتون شما از کدوم نوع دانشجویید؟